سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شعر درباره ی حضرت زینب ( تا به دیدار دگر ، تا اربعین )3

آفتاب آمد قرین ماهتاب

 گوییا گل شد هم آغوش گلاب

 دست دور گردن خواهر فکند

 گریه اهل حرم آمد بلند

 خواهرم ، زینب ، تو اى سنگ صبور!

 قد بکش ، بشکوه ، اى کوه غرور!
 گر چه غمگینى ، به ظاهر شاد باش

 مرهم زخم دل سجاد باش

 اى زبانت ، ذوالفقار حیدرى

 در نگاهت ، صولت پیغمبرى

 شانه هایت وارث حلم حسن

 بعد از این ، هستى رسول خون من

 تازه این آغاز فصل عاشقى ست

 خواهرم کار تو اصل عاشقى ست

 گر رسول خون من باشى ، خوش است

 باز هم مجنون من باشى ، خوش است

 باز هم روشن ترین کوکب بمان

 زینب من ! باز هم زینب بمان

 بعد از آن رو کرد بر اهل حرم

 کاى عزیزان ، اهل بیت رنج و غم !

 بانوان بى قرینه ...الوداع

 ام لیلا و سکینه ...الوداع

 موسم موعود پیغمبر رسید

 فصل سرخ سینه و خنجر رسید

 ماه بانوى حرم ، بیرون بیا!

 دختر تیغ دو دم ، بیرون بیا!

 ذوالجناح آمد چه زینى ، واژگون

 ذوالجناح آمد، چه یالى ، غرق خون

 ذوالجناح آمد، نگاهش پر غبار

 ذوالجناح آمد، ولیکن بى سوار
آنکه بر نى ، نور حق را منجلى ست

 بى گمان راءس حسین بن على ست
 سرنگو ، خورشید روى نیزه رفت

 جا به جا لرزید پشت عرش هفت

 سر به روى نیزه دیدن مشکل است

 خاصه آن سر، که جگر گوشه دل است